هیهات منا الذلة

هیهات منا الذلة

نبودن بهتر از بودن
اگر در سایه ذلت بیارامی
اگر اسفندیار جان
به تیر گز فرو بخشی
به از عمری هزاران ساله در زی خمار خفت و خواری
به مردستان خون
غیوران احد ،شیران عاشورا
فروخفتند در خون تا ذلت را
به آهنگی فرو رانند از دشت رشادت
که مردن جامه ای خوشتر ز ذلت بود مردان را
نفس گر در هوای مرد دون باشد
شهادت زینت مردان مرد است
به غار نیستی گر بخوابی صد هزاران سال
ز دقیانوس ذلت به

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

حسین از اسب به زمین افتاد

سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۵۵ ب.ظ

 

حسین با اهل بیت وداع کرد و به صبر و شکیبایى فرمود و نوید ثواب و اجر داد و گفت «ازارها بپوشید و آماده بلا باشید و بدانید که حافظ و حامى شما خداست و از شر دشمنان شما را نجات دهد و عاقبت امر شما را نیکو گرداند و دشمنان شما را به انواع بلا عذاب کند و در عوض این بلیت، به انواع نعمت ها و کرامات برساند. پس شکایت نکنید و چیزى که از قدر شما بکاهد به زبان نگویید

مردم روى به حسین آوردند.

حسین یک شربت آب مى خواست و هر وقت رو به سوى شریعه مى کرد، همه یکباره حمله مى کردند و او را از آب دور مى ساختند.

ابوالجنوب تیرى افکند و آن تیر بر پیشانى حسین نشست. آن را برکند و خون بر روى و محاسنش روان گشت.

مانند شیر خشمگین بر آنها تاخت و به هر کس مى رسید، به شمشیر او را مى زد.

تیر از همه جانب بر حسین مى باریدند و بر گلو و سینه اش مى نشست و مى گفت «اى امت نابکار، حرمت پیغمبر خود، محمد، را درباره اولاد او نگاه نداشتید. پس از من، از کشتن هیچ یک از بندگان خدا هراسى ندارید و کشتن همه کس بر شما آسان است. به خدا سوگند که من امیدوارم مرا به عوض خوار کردن شما کرامت عطا فرماید و از شما انتقام بکشد از جایى که ندانید

حصین ابن مالک سکونى گفت «یابن فاطمه، خدا از ما چگونه انتقام کشد؟»

گفت «جنگ در میان شما افکند و خون شما را بریزد. آن گاه عذابى دردناک فرستد بر شما

 

حمید ابن مسلم گفت:

پیادگان بر او حمله مى کردند و آنها را از راست و چپ مى راند.

چون شمر این بدید، سواران را به مدد خود طلبید که از پشت پیادگان باشند و مانع فرار آنها شوند و کمانداران را گفت تیر افکندند: بدنش چون خارپشت شد و دست از پیکار بداشت و آن سپاه پیش روى او بایستادند.

عمر سعد نزدیک حسین آمد.

زینب به در خیمه آمد و فریاد زد عمر ابن سعد را که: «واى تو! ابوعبدالله را مى کشند و تو خیره بدو مى نگرى؟»

عمر هیچ جواب نداد.

زینب فریاد زد «واى بر شما! مسلمانى میان شما نیست؟»

هیچ کس جواب نگفت.

دیدم سرشک عمر بر گونه و ریشش مى ریخت و روى از او بگردانید.

 

حسین ایستاد تا ساعتى بیاساید از خستگى جنگ.

همچنان که ایستاده بود، سنگى بیامد و بر پیشانى او رسید.

پس، جامه برداشت که خون را از روى بسترد... تیرى تیز، سه شاخه، زهرآلوده بیامد و بر سینه او نشست.

سر به سوى آسمان بلند کرد و گفت «خدایا، تو مى دانى مردى را مى کشند که روى زمین پسر پیغمبرى غیر او نیست

آن گاه، آن تیر را بگرفت و از پشت بیرون آورد: خون مانند ناودان برجست. دست بر آن زخم گذاشت. چون پر شد، سوى آسمان پاشید: یک قطره از آن برنگشت و سرخى در آسمان دیده نشده بود تا آن گاه.

بار دوم، دست بر آن نهاد و روى و محاسن را بدان آغشته کرد و گفت «جد خویش، رسول خدا، را چنین خضاب شده دیدار کنم

 

هفتادودو زخم بر حسین آمد. و بعضى گفته اند «بر او سى و سه زخم نیزه و سى و چهار زخم شمشیر یافتیم

و تیر بر تنش مانند خار بود بر تن خارپشت. و آن همه تیر بر پیش تن حسین بود.

چون زخم بر پیکرش بسیار شد، صالح ابن وهب یزنى نیزه بر تهیگاه او زد:

حسین از اسب به زمین افتاد به گونه راست. گفت «بسم الله و بالله و على ملة رسول الله

افتاد و برخاست.

مدتى گذشت.

مردم از کشتن حسین پرهیز مى کردند و هر کدام این کار به دیگرى حوالت مى کرد.

پس شمر ابن ذى الجوشن بانگ زد «مادرتان به عزاى شما نشیند! این مرد را چرا منتظر گذاشتید؟»

از هر سوى بر وى تاختند.

زینب، دختر على، از در خیمه بیرون آمد و فریاد زد «کاش آسمان بر زمین مى افتاد! کاش کوهها خرد و پراکنده بر هامون مى ریخت

بسیارى از رجاله بر گرد حسین بودند و زخم بسیار بر تن او مى زدند.

 

حسین قدح آب خواست. چون نزدیک دهان برد، حصین ابن نمیر تیرى بر وى افکند که بر دهانش نشست و آب خون شد.

حسین قدح از دست بگذاشت.

سنان ابن انس نخعى بر او حمله کرد و نیزه بر او زد و خولى ابن یزید، به شتاب، از اسب فرود آمد که سرش جدا کند... بر خود بلرزید.

شمر گفت «خدا بازوى تو را سست کند! از چه مى لرزى؟» و خود فرود آمد.

 

منابع :

کتاب آه (بازخوانی مقتل حسین ابن علی علیهماالسلام)

نظرات  (۳)

با سلام...

ولایت فقیه و جریانی انحرافی

استراتژی دشمن در انحراف تشیع چیست؟ آیا سلفی گری دیگری اینبار در دل تشیع به جود می آید؟ آیا ما شیعیان منحرفی هستیم؟

http://iran1414.blog.ir/post/26

منتظر حضور گرم و نظرات سازنده تان هستیم

سلام ... خدا قوت ...
 شما رو به مسابقه « بنای محبوب» دعوت میکنم ...
انشاالله در پناه خدا موفق و موید باشید ....
التماس دعا

پاسخ:
علیکم السلام

چشم 

و من الله توفیق
۰۲ آذر ۹۲ ، ۰۰:۱۵ قربانی حکمت
درخواست هم سنگری
PMPELAK.BLOGFA.COM
WWW.MAZANDASNAF.IR

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی