در مورد مشکلات جامعه ، اگر حرف حقی زده شود و کسی نپذیرد ، نباید مأیوس شد . عالم است و آدم . آن اندیشه ای را که شما به عنوان یک انسان فکر می کنید مطلب حقی است، در عالَم هم کسانی هستند که همان فکری را که خدا به شما داده، به آن ها نیز داده است. بالاخره یک همصدایی انسان پیدا می کند. مثلاً درباره ی ماه دیدن، امام صادق علیه السلام می فرماید: «ان رَاهُ واحدٌ، یراه خمسون»:”اگر واقعا یک نفر ماه را دیده باشد ، پنجاه نفر دیگر هم باید دیده باشند”. نمی شود در این جمعیت هیچ کسی نبیند.
همصدا نداشتن در محیط داخل، غیر از همصدا نداشتن در دنیا است. در داخل، جریان مثل مسئله ای است که موجب شد اجماعات بعد از شیخ طوسی اعتبار نداشته باشد. شیخ چون بر علماء عصر خودش سَلطه علمی داشت، علماء تحاشی داشتند که حرفی بزنند و به این ترتیب خود به خود استقلالشان گرفته شد. در محیط و جو حکومتی داخل خودمان هم وضع به همین منوال است. می گویند اگر در رابطه با وضع بانک ها حرفی بزنیم، معارضه با رهبری قلمداد می شود. چون شورای نگهبان منصوب شده ی رهبری است و یک نوع ایستادگی در مقابل نظام تلقی می شود. می گویند اگر این مطالب در مقام مباحثه باشد، اشکالی ندارد. اما وقتی بخواهد در عالم اجرا وارد شود، مستلزم یک سری عوارض است و نمی خواهند تاوانش را بپردازند.