غفلت های تاریخ نگاری انقلاب
۱- «سودای از اول بزرگ بودن»، برای شخصیتهایی که یا در نهضت بودند و یا پس از انقلاب مسئولیتی داشتند، موضوعی است که حقیقتنگاری در تاریخ انقلاب را دشوار میکند. برخی از این شخصیتها که بنا به قاعده دموکراسی و یا عزل از سوی ولی فقیه از صحنه مدیریتهای کلان کنار رفتهاند با انتشار خاطرات شخصی میکوشند تا اثبات کنند که از اول هم بزرگ، نفر اول و یا دوم و یا حداقل در صف اول بودهاند. این شخصیتها با استفاده از مزیت «خاطرات شخصیشان» به این معنا که نامشان و خاطرات منسوب به آنها جاذبه دارد، داستان انقلاب اسلامی را از آخر به اول نوشتهاند. آنها همه خوبیها و کامیابیها را حاصل حضور خود و همه پلشتیها و ناکامیها را حاصل عدم توجه دیگران به سخنان آنها توصیف کردهاند. حتی در مواردی با تعریض به رهبر کبیر انقلاب، ناکامیها را حاصل عدم توجه به نظرات آنها میدانند و از اعتراضهای احتمالاً نداشتهشان در همان زمان سخن میگویند.
آنها در کتاب خاطراتشان، امروزشان را دیدهاند و با عکسبرداری از صحنه سیاسی امروز که دوستان و دشمنانشان را در یک تصویر نشان میدهد، خاطرات ۵۰ سال پیش را نگاشتهاند. به عنوان مثال آقای حسینعلی منتظری در بخشی از خاطراتش نقل میکند که امام خمینی(ره) در سالهای دهه ۳۰ مخالف فدائیان اسلام و موافق برخورد شهربانی با آنها بوده است، که این نقل تاریخی با توجه به شهادت نزدیکان امام از همسر و فرزندان (سیدمصطفی و سیداحمد) گرفته تا دیگر شاگردان امام به نظر اشتباه میآید اما مرحوم منتظری که قصد دارد در ابتدای دهه ۸۰ نوعی نگاه به دین را ترویج کند که فاقد حسگرهای سیاسی است میکوشد تا امام را نیز موافق این دیدگاه نشان دهد. به این منظور جهتگیری خاطرهنگاری آقای منتظری درباره امام خمینی در برهههای مختلف تغییر میکند.
۲- در تاریخنگاری انقلاب اسلامی بسیاری از شخصیتهای مؤثر، به طرز مشکوکی نادیده گرفته شدهاند. تعدادی از روحانیون مبارز که سوابق قابل توجهی داشتند، پس از انقلاب با خط امام دچار مشکل شده، منزوی شدند.
برخی مانند شیخ علی تهرانی، گلزاده غفوری و حسن لاهوتی به دامان منافقین غلتیدند و سزای این غفلت تاریخی را در دوران حیات دیدند. برخی دیگر نیز همچون علی اصغر مروارید کنج عزلت گزیدند. عدم بررسی این شخصیتهای مؤثر سبب میشود تا از سوی پازل تاریخنگاری کامل نشود و از سوی دیگر به دلایل انحراف شاگردان و نزدیکان درجه یک امام خمینی پرداخته نشود.
۳- از شخصیتهای عمدتاً روحانی که با خط امام زاویه گرفتند که بگذریم به شهدای بلندمرتبهای میرسیم که به دلایلی در دهه شصت از تاریخ معاصر حذف شدهاند. شهید حسن آیت، شهید مهدی عراقی، شهید عبدالحمید دیالمه از شهدایی بودند که به خاطر مخالفت با جناح چپ پیش و پس از انقلاب نامشان از فهرست نامآوران مورد تأیید دولت موسوی و بنیاد شهید کروبی خط خورد. حتی در مجلس سوم و پس از افتضاح دستگیری مظفر بقایی در سن ۹۰ سالگی و مشخص شدن این مسئله که حسن آیت پس از انقلاب دو بار به دیدن بقایی رفته، مجلس سومیها قصد داشتند تا تصویر حسن آیت را از دیوار صحن پارلمان بردارند! و البته دلیل اصلی مخالفت آیت با موسوی در حزب جمهوری اسلامی و جلسه رأی اعتماد به او بود.
شیخ قاسم اسلامی، مهمترین و سختگیرترین مخالف مرحوم دکتر شریعتی نیز یکی از شهدای محذوف ابتدای انقلاب است. او که کتاب «خرد داوری کند» را در ضدیت با شریعتی نوشت، پس از انقلاب توسط گروهک فرقان ترور شد اما چپهای علاقهمند به شریعتی، حتی حاضر نشدند نام این مجتهد معروف تهران را در فهرست شهدای فرقان قرار دهند.
۴- پس از حوادث تلخ هفته تکرار نشدنی ۳۰ خرداد – ۷ تیر ۱۳۶۰ و ورود رسمی سازمان منافقین به فاز نظامی، جریان اسلامی حاکم با توجه به شهادت سیدالشهدای انقلاب اسلامی، شهید آیتالله دکتر بهشتی، در معرض افکار عمومی نیاز به توجیهی برای برخورد سخت با منافقین نمیدید، چرا که هر روز در گوشه و کنار شهرها و روستاها، شخصیت محترمی به خاطر ریش داشتن و حزباللهی بودن هدف حملههای کور تروریستی قرار میگرفت و مردم در تشییع جنازهها خواستار ریشهکنی گروهکهای تروریستی میشدند.
از سوی دیگر رفاقت و سابقه همکاری اعضای مرکزی مجاهدین خلق با چپهای انقلابی که بعضاً موجب نفوذ اعضای سازمان منافقین در سیستمهای امنیتی جمهوری اسلامی میشد، سبب شد تا به درستی به بزرگترین و مهمترین اتفاق تاریخ انقلاب یعنی عزل رئیس جمهور، اسلحه کشیدن یک سازمان مسلح با بیش از یکصد هزار عضو به روی مردم و نظام، شهادت رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و معمار جمهوری اسلامی، نخستوزیر، بیش از ۱۰ وزیر و ۳۰ نماینده و دست به دست شدن ۴ باره دولت در یک بازه چند ماهه و… در حالی که مرزهای غربی کشور محل تاختوتاز رژیم بعث عراق بود، در غبار اما و اگرها و البته مظلومیت شهدا گم شود. کمتر به ریشههای انحراف مجاهدین خلق و بنیصدر پرداخته شود و اینکه چرا آنها با وجود تمام تساهل نظام و رهبری خود را در برابر انقلاب قرار دهند؟ نقش هیجانات و بیتجربگی چقدر بود و نقش سرویسهای بیگانه در این ضربه اساسی به انقلاب چقدر؟ و از سوی دیگر چه شد که انقلاب در برابر این ضربات مهلک، استوارتر از قبل مینمود و چرا امام میگفت بکشید ما را، مردم بیدارتر میشوند!
۵- تاریخنگاران انقلاب در توصیف تدابیر ولایت فقیه برای تمشیت امور عموماً ناتوان بودهاند. استراتژی جذب حداکثری و دفع حداقلی که از سوی امام خمینی(ره) در سالهای نخست پیروزی انقلاب برای حفظ بنیصدر و ۱۱ میلیون رأیی که به او دادند، در سالهای ۶۰-۵۹ پیگیری میشد. هاشمی رفسنجانی در واکنش به این سیاست و سخنان امام مبنی بر مقصر بودن دو طرف و لزوم رعایت وحدت از سوی دو طرف، در نامهای بدون سلام، امام را به آسایشطلبی متهم میکند! اما امام میدانست که حذف بنیصدر با توجه به تبلیغات گستردهای که درباره انحصارطلبی حزب جمهوری اسلامی رواج داشت که متأسفانه بخشی از آن واقعیت داشت، بخش زیادی از نخبگان حامی بنیصدر که مشکلی اصولی با رهبری انقلاب اسلامی نداشتند را از قطار انقلاب پیدا میکند. امام صبر کرد و حتی مقاومت کرد تا بنیصدر خودش را از قطار بیرون بیندازد!
۶- حلقه بسته مدیران و وزرا در دولت موسوی، هاشمی و خاتمی سبب کور شدن نظام رشد سیاسی در جمهوری اسلامی شده بود. معیارهای خاص مانند عضویت در لابیها و یا ابراز خاکساری و تعلق در برابر رئیس دولت جایگزین شاخصههایی مانند تعهد و تخصص شده بود. در این شرایط تاریخنگاران انقلاب نیز نتوانستند نظام رشد سیاسی یک فرد در جمهوری اسلامی را تدوین کنند و همین بهانهای دست پدرخواندهها داد تا مخالفین و منتقدین جوانشان را بیریشه بخوانند. در واقع جریانی که عموماً متولدین دهه ۴۰ بودند، در ابتدای انقلاب نوجوانان دبیرستانی و سال اول دانشگاه در دوران جنگ بسیجیان داوطلب و یا فرماندهان میانی، در دولت سازندگی و اصلاحات اساتید دانشگاه و یا مدیران میانی بودند، به خاطر عدم حضور در این حلقه بسته، لقب بیریشه گرفته بودند!
۷- تاریخنگاران انقلاب هیچگاه نتوانستند شدت فتنهها و غبارآلود شدن فضا را توصیف کنند. در سالهای ابتدایی حضور عنصری مانند بنیصدر سبب میشود تا در جلسه علنی مجلس روحانیون برجستهای مانند شهید محلاتی و آیتالله انواری به اعتبار نامه حسن آیت که گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی مرهون تلاش او بود، اعتراض کنند و دلیل اعتراضشان را هم از امام یعنی ولی فقیه به حمایت از بنیصدر بدانند.
در فتنه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ آنچنان نخبگان مرعوب شدند که شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی برای پیدا کردن سخنران راهپیمایی ۲۳ تیر به مشکل برخورد. هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری از جمله شخصیتهایی بودند که حاضر به سخنرانی نشدند. یک هفته بعد زمانی که غلامحسین الهام به عنوان استاد دانشگاه تهران، سخنران پیش از خطبهها بود و به تبیین فتنه پرداخت، برخی اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه تهران اعتراض کردند که چرا فضا را بیش از این دوقطبی میکنید!
۸- آنچه گفتیم، بخشی از غفلتهای تاریخنگاری انقلاب بود. آنچه ما تاریخ ننگاری! انقلاب میخوانیم نیز حسابش جداست. وقایع مهمی که به دلیل حساسیت کمتر به سراغشان میرویم. ماجرای مکفارلین، انفجار دفتر نخستوزیری، پذیرش قطعنامه ۵۹۸، اختلاف چپ و راست در دهه ۶۰، بحرانهای اجتماعی دهه ۷۰، اعدام محاربین و منافقین در سال ۶۷، تهاجم فرهنگی اوایل دهه ۷۰ و…
منبع : سرمقاله ویژه نامه رمز عبور ۲
خیلی جالب بود
لزوم یک تاریخ نگاری منسجم احساس میشه
وبنحوه ای تاریخ نگاری باید انجام بشه که معترض نداشته باشه که این هم غیر ممکنه
در کل واقعا استفاده کردیم
ممنون