حکیمی از نسل آینده
همیشه برایم سوال بود که چطور میشود خیام بود! یعنی شاعری بزرگ باشی و مردم تو را عارفی بس گران سنگ قلم داد کنند و در عین حال ستاره شناس و منجمیمهم باشی و به عنوان ریاضی دانی برجسته رابطه ای را در علم ریاضی و مثلثات رقم بزنی که چند صد سال بعد به مثلث خیام پاسکال شهرت یابد! و در فلسفه، دین، تاریخ، گاهشماری و موسیقی صاحب نظر باشی! احتمالاً خیام یا خیلی بیکار بوده یا دیوانه و یا انسانی متمــایز از دیگر افراد جامعه! اما نگاه تک وجهی از خیام در کشور ما تصویری شاعرانه از او بر جای گذاشته انگار نه انگار که علم جبر تمام قد مدیون خیام است.
حقیقتا چطور چنین چیزی در جامعه تخصص گرای امروزی میتواند فهم شود؟ امروز که همه افراد جامعه محکوم هستند به داشتن یک تخصص خاص!
متخصص (دکتـــر)!
امروز اگر شخصی خیام باشد ، یا ابن سینا و سهرودی که هر یک در جمعی از علوم زمان خود سر آمد بودند تکلیف چیست؟
اگر نکته ای یا نقصی را در علمیمتوجه شود و با تحقیق و پژوهش و خرج کردن لحظه لحظههای عمر، پاسخی یا تحلیلی ارائه کند، تکلیف چیست!
برخی از اساتید امروز جامعه ما اینطور تجویز میکنند:(لطفا جناب خیام تشریف ببرند مدرک دکترای خود را در از دانشگاه معتبر بورکینافاسو تهیه و سپس ارائه فضل نمایند).
و تازه خیام مورد اتهام قرار خواهد گرفت که:
*چرا در علوم مختلف سرک میکشد؟
*چه حق دارد در مورد مسائل مختلف اظهار نظر میکند؟
*در این مسئله خاص چطور او فهمیده و فلان متخصص دارای دکترا نفهمیده؟
*هر شخص فقط در یک رشته اجازه و حق اظهار نظر دارد آنهم به شرطی که دکترای آن رشته را از دانشگاه فلان در فلان جا داشته باشد و در ISI ”به زبان انگلیسی” مقاله داشته باشد. البته بهتر است مدرک دکترای خیام از یک دانشگاه غربی باشد که دیگر یعنی شاخ غول شکسته!
قبول دارم که بیشتر افراد همان یک رشته ای را هم که تحصیل میکنند به زحمت درک میکنند و موفق به دریافت مدرک از مدرکستانهای کوچک و بزرگ میشوند تا شغلی برای آینده خود رقم بزنند و بیشتر از آنکه علم را برای پیشرفت و تعالی در خویشتن و جامعه بیاموزند، برای پیدا کردن شغل بهتر و پر درآمد تر میآموزند، که البته آن هم لازم است. اما بحث من این افراد و اینگونه دانشها نیست.
بحث در مورد مردانی است که در تاریخ تاثیر گذارند، کسانی که درکشان از دنیای اطراف فرا تر از دیگر افراد جامعه (حتی افرادی که دارای مدارج بالای علمیهستند) است. متاسفانه در بیشتر دنیا به طور عام و در کشور ما به طور خاص، اینطور مرسوم است که تا اینگونه افراد زنده هستند، در مقابل اندیشههایشان صف آرایی کنند و بعد از مرگشان ناگهان قدر شناس شوند و مدام برای شان همایش و مراسم یاد بود برگزار کنند!(مرده پرستی!)
افراد جوامع در هر سطحی که باشند باید مسیر پروانه شدن را طی کنند و این مسیر توسط افرادی بسیار هوشمند و آینده نگر میبایست روشن شود و آحاد جامعه به سمت نور هدایت شوند، این باید در تمام ارکان حیات افراد جامعه لحاظ گردد. اما وقتی راه پروانه شدن در پیچ و تابهای تاریک جامعه گم میشود، افراد به دور کرم وجودشان پیله ای از باورهای نادرست علمیو غیر علمیرا میتنند و در رویای پروانه شدن در همان کرم وارگی از دنیا میروند.
دیدن افراد بسیاری که با توهم متخصص (دکتر) بودن در پیلههای تخصص شان نابود و با لجاجت مانع از افشای راه درست پروانگی میشوند و جامعه را نیز به همان سو میبرند برای بنده بسیار تاسف بار است. مثالی میزنم تا مطلب بهتر فهم شود، اینکه کسی صرفا متخصص اقتصاد باشد (اقتصاد را مثال میزنم چون همه ی جامعه با آن در ارتباط هستند وگرنه روانشناسی، هنر و فلسفه و… و تقریبا تمام رشتههای دیگر هم به این بیماری گرفتارند) ولو اینکه خودش انسان سالم و صالحی باشد دلیل نمیشود که با تئوریهای اقتصادی نادرست موجب بی اخلاق شدن و آلوده شدن جامعه نگردد. امروز میبینیم که استراتژیهای به گِل نشسته ی اقتصاد غرب در کشور ما مورد استفاده قرار میگیرد و مدام برای جامعه مشکل ایجاد میکند، ژوزف استیگلیتز برنده جایزه نوبل اقتصادی در سال ۲۰۰۱ میگوید:(رویای آمریکایی تبدیل به افسانه شده است.) خب! علم اقتصاد قرار بود این رویا را محقق کند. این را برنده جایزه ی نوبل اقتصاد میگوید یعنی علم اقتصاد از پایه بی فایده و غلط بوده! این حرف او یعنی حتی آن جایزه ی نوبل او هم فقط یک نمایش مسخره ی علمیبوده! چرا که خب خود ایشان میتوانستند نظریه یا تئوری مطرح کنند و جامعه خود را حداقل نجات دهند تا ایالات متحده دچار بدهی ۱۷تریلیون دلاری نشود!
در این میان انسان ایرانی که خود دارای ریشه ای به قدمت تاریخ است امروز گرفتار تئوریهای شکست خورده ی چند به اصطلاح متفکر غربی است که توسط اساتید دانشگاههای خودمان به جامعه تزریق میشوند. یک سوال ساده، چرا هیچ کدام از این فاضلان عالی قدر علم اقتصاد طرحی نو در نمیاندازد تا این گاو سرکش اقتصاد آرام بگیرد، طرحی که تمام ارکان تئوریهای آن بر پایه اندیشه ی عالم ایرانی مسلمان شکل گرفته باشد، اما تا کسی به علم اقتصاد خرده میگیرد و ربای نهادینه شده در آن را به چالش میکشد همگی فریاد میکشند که ای وای که به صاحت علم توهین شده! و هیچ نمیاندیشند که یکی از اصلی ترین ارکان پروانه شدن لقه حلال است که در اقتصاد پول مبنای رب محور غیر ممکن است حاصل شود، دو سال قبل آیت ا… جوادی آملی در دیدار با رئیس مجلس فرمودند ۸۰% اقتصاد ربوی است، لقمه ی حلال؟! البته بحث من این نیست، فقط میخواستم تاثیر این نگاه غلط را نشان دهم که چطور بی توجهی به حکما و لجاجت با نظریات این بزرگان میتواند یک جامعه ی ۷۵ میلیون نفری را دچار مشکل کند.
باید پذیرفت در هر جامعه و در هر قرن کمتر از پنج شش نفر از این نوابغ و حکمای آینده نگر یافت میشوند. این گونه نیست که شما راه بیفتید در دانشگاهها صدتا صدتا حکیم جامع الاطراف جمع آوری کنید، اینگونه افراد استعدادهای عجیبی دارند و مغزهایی بسیار پیچیده، که میتوانند حجم بسیار بسیار بالایی از اطلاعات و علوم مختلف را پردازش و تبدیل به نظریات و تئوریهای جدید بنمایند.
افسوس که در دنیای امروز مردی که زیاد بداند مورد اتهام است که چرا میداند!
با این توضیح نسبتاً طولانی میخواهم به نکته ای اشاره کنم که حقیقاً تکرار چند باره ی آن قلب مرا به درد آورده. میخواهم از استاد حسن عباسی یاد کنم و گله کنم از مردمانی که یا خواب هستند و یا خود را به خواب زده اند و نا جوان مردانه و بی حساب و کتاب در مقابل اندیشههای ایشان شروع به نشر اکاذیب و استهزا میکنند. قلبم به درد آمد نه به خاطر ساز ناکوک و مخالفشان بلکه به دلیل مخالفت بدون تفکر و از سر لجاجت شان.
استاد عباسی انسان بسیار پیچیده، همه جانبه نگر، کلان نگر، آینده نگر و دقیقی است که نظیرش در جامعه قریب به ۷۵ میلیون نفری ایران کمتر از انگشتان یک دست شاید وجود داشته باشد. حجم مطالعات و دامنه مباحث ارائه شده توسط ایشان آنقدر وسیع است که هر کلید واژه ای را که مطرح میکند باید گروهی چندین نفره از نخبگان به تبیین آن یک واژه بپردازند. ایشان در اکثر قریب به اتفاق رشتههای علمیصاحب نظر هستند و در بسیاری از آنها نظریات و تئوریهای بسیار دقیق و جدیدی را ارائه کرده اند، همچنین نظریات آینده نگرانه ای با افق ۲۵ تا ۷۵ سال ارائه کرده اند که برای برخی از افرادی که توان دید آینده نگرانه ندارند گنگ به نظر میرسد. تبیین و طراحی دکترین برای شاخههای متعدد فرهنگی ، اقتصادی، اجتماعی، نظامیو سیاسی، همراهی برای تهیه و تنظیم بیش از ۱۰۰ پایان نامه در رشتههای مختلف، رمز گشایی از نگاه استراتژیک سینمای جهان که نوک پیکان ناتوی فرهنگی امروز محسوب میگردد، همه و همه تنها گوشه ای از فعالیتهای این استاد و عالم بزرگوار است. ایشان بعنوان یک استاد ممتاز و بی بدیل برای شاگردانشان همواره مصداق آیه ی: ((اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿۲۱﴾یس از کسانى که پاداشى از شما نمىخواهند و خود [نیز] بر راه راست قرار دارند پیروى کنید.)) هستند. گواه این مطلب، قریب به ۷۰۰۰ هزار انسانی است که افتخار شاگردی ایشان را از راههای دور و نزدیک و حضوری یا از طریق فضای مجازی دارند و پیگیر مباحث درس ایشان هستند.
اما مهم ترین و اصلی ترین فعالیت ایشان در سالهای سال جهاد علمیغبار زدایی از مفاهیم و واژهای قرآنی و آیههایی بوده که با نگاه دکترینال ایشان، بنیانهای تمدن اسلامیمحسوب میشوند، ایشان عالمیبزرگ و حکیمیشایسته ی تقدیر هستند که توانسته برای بسیاری از نیازهای سبک زندگی انسان ایرانی مسلمان شیعه از متن قرآن راهکار مناسب را استخراج کند، بنده به دلیل شغلم که کارگردانی فیلم است با اساتید و علمای بسیاری و درباره ی مسائل گوناگونی از نزدیک برخورد داشته ام که البته برخی از آنها از بزرگان سر شناس جامعه در رشته ی خود هستند و تریبونهای بسیار حساس و پر مخاطبی را هم در جامعه در اختیار دارند، اما هنوز فردی را به کلان نگری، همه جانبه نگری و آینده نگری استاد عباسی ندیده ام، پر واضح است که ایشان هیچ نیازی به تعریف و تمجید امثال بنده را ندارند، اما این نوشته حاصل احساس تکلیفی است که بنده نسبت به دفاع و تبیین جایگاه معرفت ایشان در خود حس کردم و با نیم نگاهی به تاریخ سعی در یاد آوری اشتباهات برخی از گذشتگان در بر خورد با چنین دانشمندان و حکمای بزرگ را داشته ام. و تاکید میکنم در مورد نابغه ای مثل ایشان نگاه تک وجهی ظلم بزرگی به بشریت است.
امیدوارم با این مختصر قلم فرسایی و لحن الکن، توانسته باشم ذره ای از اهمیت توجه به این حکیم بزرگوار را مشخص کنم. از همه دوستان، همراهی و همدلی و از همه ی علمای بزرگوار در رشتههای مختلف تقاضای توجه و عنایت به مباحث مورد نظر این استاد گران سنگ را دارم. همه باید بکوشیم طوری حرکت کنیم که سالها بعد افسوس نخوریم که چرا سد راه یک اندیشه ی اللهی شده ایم که این گناهی است معلوم. بدیهی است تمدن بزرگ ایرانی اسلامیبه تمام ظرفیتهای خود برای صیرورت و بالندگی نیاز دارد و جایگاه تمام علما و حکما محفوظ است، اما باید مراقب جاهلان و منافقان هم باشیم که چه از سر جهل و چه از سر نفاق با زیر سوال بردن یک حرکت مکتبی عظیم مانع تحقق آن نشوند.
من الله توفیق
سهیل سلیمی